سیاه نمایی می کنم چون سیاهیم!
به گزارش خبرگوهردشت، این جمله از آنِ کسی است که با مطالعه یادداشت های (به زعم او) سیاه، به زبان می آورد؛ “انقد زوم نکن رو بدی، خوبیا روهم ببین.”
خب خوبی کو؟ اگر هویدا باشد که دیدنی است، مگر آنکه بقدری کم، یا به حدی ریز که جز با چشم مسلح، نشود.
لطفا همه به این سوال پاسخ دهید. با توجه به شرایطی (کرونا) که در آن غوطه می خوریم و با توجه به رنگی که هر روز از رُخمان می پرد و ثانیه به ثانیه آبی و زرد و نارنجی و قرمز می شود! اگر ریه را جامعه و بدی را کرونا صدا کنیم، چقدر از حجم ریه این جامعه کوفتی را ویروس گرفته؟ امیدی به بهبودی هست؟
نه اینکه چون من نمیبینم نیست، هست اما خیلی ناچیز، سر سوزن، مثل مرغ و روغنی که برای دیدنِ آن باید ساعت ها صف بود.
به عقیده ام هر آنچه هست و باقی مانده نه تنها سایه ای بی مقدار از خوبی هم نیست، بلکه تماما سیاهی است. هم من می دانم و هم تو، این جامعه سالهاست مبتلا شده، به دردِ لاعلاج. حالِ درست و درمان هم ندارد. حتی اگر خودش مسبّب باشد. تا چشم کار می کند گرگ هایی در لباس میش، نفس می کشند و وُول می خورند. با ظاهری شبیه و باطن هایی کَریه. آدم هایی که همه عمر لحظه سقوط و نابودی هم را انتظار می کشند. آدم هایی که به قدری معرفت در آنها ته کشیده که به چپ شده ی تریلی هم رحم نمی کنند! شاید شما بگویید گرسنگی، اما من می گویم مریضی!
همین آزاده نامداری که خبر فوتش را همه مان شنیدیم، همین آدم با قضاوت های ما چقدر رنجید؟
مریض بودن به تب و سرفه نیست، ما سالم های مریضی هستیم با علائمی ناشناخته. همین قدر ناقل، همین قدر خطرناک.