وقتی دیدهشدن از زیستن مهمتر میشود
ما در عصر «دیدهشدن» زندگی میکنیم؛ عصری که در آن، اگر کسی تو را نبیند، گویی وجود نداری. پست نکردن، حرف نزدن، حضور نداشتن در فضای مجازی، اغلب معادل «سکوت» و حتی «شکست» تلقی میشود. ما هر روز، بیآنکه دقیق بدانیم چرا، خود را در معرض نگاه دیگران قرار میدهیم. اما آیا این نیاز واقعیست یا اعتیادی پنهان؟
به گزارش خبرگوهردشت و به قلم دانیال ایل بیگی،
دیدهشدن، فینفسه بد نیست. انسان، موجودی اجتماعیست و تأیید گرفتن، بخشی از ساختار روانی ماست. اما مسئله آنجاست که دیدهشدن دیگر فقط یک خواسته نیست؛ به یک نیاز ذهنی، یک شرط برای احساس ارزشمندی تبدیل شده است. گویی تا وقتی محتوایی از خود منتشر نکردهایم، فکر یا احساسی نداشتهایم.
ما لحظاتمان را قبل از آنکه زندگی کنیم، قاب میگیریم. حسهامان را به شکل کپشن مینویسیم، و حتی آرامشمان را طوری نمایش میدهیم که انگار «اثباتش» مهمتر از تجربهاش است. و در این مسیر، آرامآرام از خود واقعیمان فاصله میگیریم.
این اعتیاد به مطرح بودن، باعث میشود آدمها حرف بزنند نه چون فکر کردهاند، بلکه چون سکوت، نادیدهشدن را به دنبال دارد. بهتدریج، تبدیل میشویم به نسخهای از خود که میدانیم بیشتر «میگیرد»، نه آنچه واقعاً هستیم.
اما واقعاً چرا باید همیشه مطرح بود؟ مگر دیدهنشدن، مساوی بیارزش بودن است؟ گاهی در سایه بودن، فرصتی است برای رشد. گاهی سکوت، شکل عمیقتری از حضور است. لازم نیست همیشه در مرکز توجه باشیم تا معنی داشته باشیم. بعضی از مهمترین جریانها، در پستوهای بینور اتفاق میافتند.
شاید وقت آن باشد که بهجای مطرح بودن، «معنادار بودن» را انتخاب کنیم؛ حتی اگر دیده نشویم.