آرامش تنهایی، میان هیاهوی بایدها
ما از کودکی با این ایده بزرگ شدهایم که تنهایی چیز خوبی نیست؛ آدم تنها را یا دلسوزانه نگاه میکنیم یا با تردید. جامعه، مدام در گوشمان خوانده که تنها ماندن یعنی عقبافتادن، یعنی دوستنداشتهشدن، یعنی شکست. اما آیا واقعاً همیشه اینطور است؟
به گزارش خبرگوهردشت و به قلم دانیال ایل بیگی،
واقعیت این است که بسیاری از نقاط عطف در رشد انسان، در دل لحظاتی اتفاق افتاده که او تنها بوده است. تنهایی، اگر از سر اجبار نباشد، اگر از آن نگریزیم، میتواند آینهای باشد برای شناخت خویش. سکوتی که در آن، صدای خودمان واضحتر شنیده میشود؛ بدون فیلتر نگاه دیگران، بدون قضاوت، بدون نیاز به تأیید.
در دنیایی که پر است از صدا، اعلان، نظر، و مقایسه، گاهی تنها ماندن یعنی تنفس. یعنی فاصله گرفتن از «بایدها» و برگشتن به «میخواهمها». در تنهایی است که آدم میفهمد چه چیزی واقعاً خوشحالش میکند، کجای مسیرش اشتباه بوده، و چه کسی میخواهد بشود.
بزرگترین تصمیمها، عمیقترین تغییرها، و مهمترین کشفها در خلوت شکل میگیرند. تنهایی، بر خلاف باور رایج، میتواند نه نشانهی ضعف، که نشانهی بلوغ باشد؛ اینکه کسی بلد است با خودش باشد، با خودش حرف بزند، و از سکوت نترسد.
شاید باید یاد بگیریم گاهی تنهایی را نه بهعنوان یک درد، بلکه بهعنوان یک فرصت ببینیم. فرصتی برای بازنگری، برای بازسازی، برای برگشتن به اصل خودمان، پیش از آنکه هیاهو ما را با خود ببرد.